مرتضی احمدی دهم آبان سال 1303 در جنوب تهران به دنیا آمد. در بحرانی ترين تاريخ ايران حضور داشته و با هنر خود هويتی برای فرهنگ ايران، به خصوص شهر تهران و در واقع فرهنگ مردم تهران باقی گذاشته است.
شهرت ، كنيه و لقب:
لقب: پدر بزرگ طهرونی ها
مشخصات فردی:
در 89 سالگی، قدش خمیده شده و عصایش را یک لحظه هم رها نمیکند. با این حال هنوز هم صدایش مهربان و با ابهت است.
عادات و علائق شخصي:
·دوبلر: منوچهر اسماعیلی ، کاراکتر:روباه مکار
·علاقه مند به :تیتراژ "حسن کچل"
·سریال:اتوبوس،آرایشگاه زیبا
·کارگردان:مرضیه برومند
·مرتضی احمدی: «موبایل، چتر و كاپشن ندارم و همیشه از این سه، چهار چیز بدم میآید و آنها را جا میگذارم. میگوییم باران را دوست داریم اما چتر به دست میگیریم، اینكه لذتی ندارد. باران وقتی نمنم به صورت میخورد آرامش عجیبی به من میدهد. آیا حیف نیست كه این نعمت را از دست بدهم؟ راستی از عكس گرفتن هم بدم میآید، همیشه برای تماشای فوتبال میرفتم و آنقدر دورم جمع شدند و از من عكس گرفتند، این هواداری را از پای تلویزیون ادامه دادم و دیگر استادیوم نرفتم. قدیمیترین هوادار پرسپولیس هستم و همه قرمزپوشها را دوست دارم. گزارشهای جواد خیابانی را دوست ندارم».
دوران زندگي:
خانواده اش اصالتا اهل تفرش بودند.پدرش سقط فروش بود. مادرش صدای خوبی داشت و زمانی که بچهها را روی پاهایش تکان میداد آواز میخواند و مرتضی کودک نیز همانها را تکرار میکرد. وی که دارای مدرک متوسطه است، ابتدا برای تـحصیل به مکتب و سپس به دبستان منوچهری در میدان گمرک رفت و بعد از آن در دبیرستان شرف و روشن تحصیلش را ادامه داد.
ورزش
در 16 سالگی ورزش باستانی و فوتبال را شروع کرد و به هـمراه تیم فوتبال دبیرستانش در مسابقات آموزشگاههای تهران رتبههایی به دست آورد. بعدها در تیم فوتبال راهآهن تهران و پس از آن در باشگاه راهآهن بازیکن و مربی (تا سال ۱۳۲۵) شد.
فعالیت حرفه ای
پس از چند تلاش آماتوری در تئاتر در ۱۳۲۱ با کمک عدهای از دوستانش «تـماشاخانه ماه» را روبهروی باغ فردوس دایر کرد، ولی پس از چند هفته مـجبور به ترک آنـجا شد.
پیش پرده خوانی
وی می گوید:وقتی وارد عرصه تئاتر شدم به دلیل فعالیتهای سیاسی عذرم را خواستند، همین موضوع باعث شد که وارد فضای پیش پرده خوانی شوم .ترانههای فکاهی آن زمان خوانندگان خاص خود را داشت. وقتی پیشنهاد خواندن پیش پرده را دادم برای بسیاری از مسوولان وقت آن دوران این کار مسخره آمد .
اما من آنقدر اصرار کردم تا سرانجام توانستم این افراد را متقاعد کنم. سرانجام آن ها به این نتیجه رسیدند که مرا جلوی جمعیت بفرستند تا بلکه آبرویم برود و خودم منصرف شوم و پی کار دیگری بروم. هیچوقت یادم نمی رود در اولین اجرایم نزدیک به هزار نفر حضور داشتند . واقعا ترسیده بودم. وقتی روی سن رفتم و بند اول و دوم را خواندم و دیدم تحویلم گرفتند، چون کار من پردهخوانی سنتی جنوب شهر بود و مردم متعلق به آن منطقه شروع کردند به کف زدن و کار ما آنجا گرفت.همین باعث شد از من دعوت شود برای تئاتر دیگری روی صحنه بروم و پیشپرده بخوانم. خلاصه این موضوع باعث شد که کار ما به نوعی رونق بگیرد.
آقای احمدی با اشاره به تاریخچه پیشپردهخوانی یادآور میشود: «در آن زمان که بنده در این حرفه کار میکردم، تمام پیشپردهخوانیها طنز بود تا اینکه به انتقاد رسید. در این حرفه، طنز ملایم، با محبت و مهربان است، اما انتقاد خیلی بیرحم است و حمله میکند. ما در آن زمان در پیشپردههایمان شدیدا به وزرا و وکلاء حمله میکردیم و انتقادهایمان خیلی تند بود، به نحوی که مردم هم دلشان خنک میشد و من اصلا بابت کارهایم اجازه نمیگرفتم».
مدتی بعد پدرش از فعالیت او در تئاتر مطلع شد و او را از خانه بیرون کرد . پس از مدتی همزمان با هنرپیشگی در راهآهن تهران به عنوان تعمیرکار استخدام شد.
دعوت به رادیو
مرتضی احـمـدی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش پردهها آواز خواند و نیز اولین بار (در ۱۳۲۲) ترانهٔ گلپری جون را اجرا کرد، که بسیار مـحبوب شد و به خاطر آن برای کار در رادیو تهران دعوت شد.
توقیف و دستگیری
در یکی از پیش پردهها ترانه ی دیگری به نام «کارگرم من» را اجرا کرد که به استقبال کارگران راهآهن و پس از آن منجر به اعتصاب آنها گردید که در نتیجه، به بـخش حسابداری راهآهن منتقل شد ، پس از پایان اعتصاب دستگیر شد و در کلانتـری تعهد داد که از اجرای آن پیش پرده خودداری کند.
تبعید
پیشپردهٔ دیگری نیز با اجرای احـمدی به نام «قدس شاهین» توقیف شد ، پس از اجرای مـجدد آن در پاییز ۱۳۲۳ در جـمعی خصوصی، مـحکوم شد و شش ماه به کرمان تبعید شد که با پیگیری مـحمد مسعود، مدیر روزنامهٔ مرد امروز که تصادفاً به تئاتر فرهنگ رفته بود ملغی شد . چندتا از پیشپردههای دیگر با اجرای وی نیز توقیف شده است، از جـمله پیشپردهای به نام «پیرهن زرده» که دربارهٔ گروههای فشار حزب دموکرات ایران که پیراهن زرد میپوشیدند بود و به کتک خوردن احـمدی و بازداشت او انـجامید و پیشپردهای به نام «کارمند دولت» که منجر به انفصال موقت او از خدمت در راهآهن شد ولی با اعتراض احـمدی به دیوان عالی کشور لغو شد.
رادیو
در ۱۳۲۳ به رادیو تهران (چندی بعد در رادیو ایران و بعد از آن در رادیو و تلویزیون ایران)به کار کردن اشتغال ورزید، تا برنامههای کمدی اجرا کند. در دورههای مـختلفی در رادیو کار کرد و از جـمله تیپی به نام «بابا جاهل گریان» اجرا کرد و به سبکهای مـختلف، ترانه و آواز خواند.
دستگیری
وی در بهار ۱۳۲۴ از طریق مسابقات فوتبال با ناصر فخرآرایی که در تیم «آفتاب شرق» بازیکن و مربی بود آشنا شد. در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به دعوت فخرآرایی به مراسم سالگرد افتتاح دانشگاه تهران رفت و در آن جا شاهد ترور مـحمدرضا شاه به دست فخرآرایی بود که به کشته شدن فخرآرایی و دستگیر شدن احـمدی انـجامید که پس از بازجویی و اثبات بی اطلاعیاش از ماجرا، آزاد شد.
سینما
در ۱۳۳۲ برای اولین بار ، در فیلمی به نام «ماجرای زندگی» به کارگردانی «نصرتالله محتشم» در سینما بازی کرد.
مرتضی احـمدی در ۱۳۲۶ گویندهٔ فیلمهای خارجی شد و از اعضای اولیهٔ انـجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم (تأسیس در ۱۳۴۲) بود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بازیگری را کنار گذاشت و به مدت هفت سال به اهواز رفت. ولی پس از بازگشت به تهران از نو کار بازیگری را در سریالی تلویزیونی به نام تک مضراب از سر گرفت. از سریالهای تلویزیونی دیگری که بازی کرده است میتوان از سلطان صاحبقران، هفت شهر عشق (۱۳۵۶)، آئینه و زیر بازارچه (۱۳۷۷، رضا ژیان) نام برد.
کارهای موزیکال
در فروردین ۱۳۴۹ به دعوت علی حاتمی ترانهٔ عنوانبندی فیلم حسن کچل را، ضربیخوانی کرد (که به نام روحوضی نیز شناخته میشود). در هـمین سبک در ۱۳۲۸ پنج صفحهٔ موسیقی برای یک شرکت انگلیسی ضبط کرد. وی بیش از چهارصد ترانهٔ ضربی و صد و پنجاه ترانهٔ فکاهی خوانده است.
هردمبیل
در فروردین ۱۳۵۳ نقش اول سریال پر بینندهٔ هردمبیل، نوشتهٔ پرویز خطیبی را بازی کرد . وی دربارهٔ شخصیت «هردمبیل» میگوید: «شخصیت «هردمبیل» واقعی بود و من شخصا آن را سر چهارراه حسنآباد دیده بودم. «هردمبیل» یک آدم فقیر و بدبختی بود. ما در آن زمان در کارهایمان تیپسازی نمیکردیم،بلکه ساعتها در بازارها میگشتیم و حرفهای مردم را گوش میکردیم تا اینکه صدایی به گوشمان میرسید و به دنبالش میرفتیم، ساعتها به صدای مردم کوچه بازار و ترهبار گوش میکردیم و وقتی صدایی عجیب به گوشمان میرسید میگفتیم که این یک صدای طبیعی نیست، همان جا در ذهنمان صدا را تمرین میکردیم».
دوبله
احمدی درباره علاقهاش به دوبله می گوید: مگر میشود دوبله را دوست نداشته باشم. دوبله برای من چیز دیگری است.
از ماندگارترین آثار استاد مرتضی احـمدی میتوان به کار صدایی (نوعی دوبله) وی در مـجموعه پینوکیو اشاره کرد که در آن در نقش «روباه مکار» به خواندن متن میپرداخت.
این بازیگر پیشکسوت با اشاره به کارتون خاطرهانگیز «پینوکیو» یادآور شد: «متأسفانه فیلمهای ایران در آن زمان فیلمنامه نداشت و یکی از آن فیلمها پینوکیو بود و یک سال تمام در استودیو ماند و آنها هم به ما میگفتند که فیلم را برگردانید به تلویزیون چرا که دوبله نمیشود. من در آن زمان با آقای کنعان کیانی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که آن را خودمان برای تلویزیون دوبله کنیم؛ بنابراین 4نفری فیلم را دیدیم و قصه دستمان آمد و شروع به دوبله کردیم و با یک صدم ثانیه اختلاف در آن حرف زدیم».
این مـجموعه از مـحصولات شرکت «چهل و هشت داستان» بود که در اواخر دوران شاه و اوایل انقلاب به تولید مـحصولات فرهنگی برای کودکان ایرانی میپرداخت. دیگر اعضای این گروه عبارت بودند از :ناهید امیریان در نقش «جینا»، نادره سالارپور در نقش «پینوکیو» و کنعان کیانی در نقش «گربه نره». ویژگی اصلی این اجرا از داستان پینوکیو، ادغام آن با ساز و ضرب ایرانی و ترانههای سبک روحوضی بود که به این داستان خارجی حال و هوای کاملا ایرانی داده بود؛ تا آنـجا که قسمتی ویژه، جدا از خط سیر اصلی قصه، برای نوروز و سفره هفت سین تهیه شد و در آن قسمت شخصیتهای داستان (پینوکیو، جینا، آقا روباهه و گربه نَره) به شـمردن سینهای هفتسین و خواندن آواز جوجه خروس پرداختندا
شایان ذکر است که هـمین گروه چهار نفره کار دوبله کارتون ژاپنی این داستان را نیز بر عهده داشتند که بالطبع شرایط زبان و فرهنگ ژاپنی، در آن کارتون، جایی برای اضافه کردن قطعات روحوضی، ساز و آواز ایرانی و یا تکه کلامهای فرهنگ فارسی از قبیل شـمردن هفت سین و غیره را میسر نـمینـمود.
زندگی شخصی
احـمدی در ۹ مرداد ۱۳۳۴ با یکی از هـمکارانش در راهآهن به نام زهرا جوانشیر ازدواج کرد . وی از این ازدواج یک فرزند دختر به نام آزیتا (متولد ۱۳۳۷) و یک فرزند پسر به نام مازیار (متولد ۱۳۴۰) دارد. همسرش در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۰ بر اثر سرطان درگذشت. استاد از آن دوران و شنیدن خبر مبتلا شدن همسرش به بیماری و ...چنین می گوید:دخترم 6ساله و پسرم مازیار 3ساله بود، من حدود 6ماه خودم را باختم و توان هیچ كاری را نداشتم. بچهها خیلی كوچك بودند و من پایبند به همسر و 2 فرزندم بودم. زهرا ریش سفید خانواده بود و همه را راهنمایی میكرد. بعد از 6ماه خودم را جمعوجور كردم، رفتم بیمارستان راهآهن و به دكتر گفتم: «زن من كی میمیره؟» دكتر گفت: «نمیدانم، شاید یك ماه دیگه، شاید 10سال دیگه».همه كار كردیم. عمل كردیم، خارج رفتیم، 7سال طول كشید و سرطان تمام وجودش را گرفت. در این 7سال یك لحظه هم تنهایش نگذاشتم و مدام در خانه بودم. حتی به فعالیتهای هنریام هم نمیرسیدم، اما روحیه همسرم خیلی خوب بود... زمانی كه زهرا فوت كرد بالا سر قبرش قسم خوردم كه خودم بچهها را بزرگ میكنم و نمیگذارم زیر دست كسی بیفتند. هیچوقت نتوانستم زن بهتر از زهرا پیدا كنم، برای همین ازدواج نكردم. پسرم مازیار در ایالات متحده مدیرعامل یك كارخانه و بسیار موفق است. هر بار که پیش پسرم به کشور آمریکا رفتم با او دعوایم شد و او میخواست که بیشتر بمانم ولی من میگفتم فقط سه ماه در آخر 2 ماه در آمریکا میماندم و روی یک کاغذ 60 روز را خط میکشیدم و لحظه شماری میکردم که به ایران برگردم. خیلی به من سخت میگذشت. من متعلق به این خاک و مرز و بوم و هستم .هیچ کجای دنیا چنین مردم با عاطفه و با محبتی مثل ایران ندارد.
دخترم آزیتا مینویسد و من و نوهام بهرنگ و دخترم با هم زندگی میكنیم. من میمیرم برای بهرنگ و لحظهای بدون او نمیتوانم زندگی كنم. بهرنگ نوازنده بسیار ماهری است. دختر بسیار خوبی دارم و حالا او مرا لحظهای تنها نمیگذارد».
مطبوعات
مرتضی احمدی دو عامل «ممیزی و تبلیغات» کتاب را برای افزایش رغبت مردم به خرید و مطالعه بسیار مهم و مورد توجه میداند و معتقد است: «خوشبختانه مطبوعات با تمام گرفتاری ها کار خودشان را انجام میدهند. نباید دست مطبوعات را بست؛ لازم است آنها کار خودشان را انجام بدهند، اما تلویزیون و مجامع هنری را هم نباید شوخی گرفت. به عنوان نمونه تئاتر میتواند بزرگترین خدمت را به فرهنگ و هنر و ادبیات و ملیت ما بکند ،اما متاسفانه تئاتر در مملکت ما مظلوم و گرفتار واقع شده...».
اظهارات ایشان درباره کارهای تاریخی تلویزیون و وفاداری به تاریخ گذشته
« با کارهای تاریخی امروز به تاریخ ایران توهین شده است. به عنوان مثال، سریال «کلاه پهلوی» را ببینید، بالاخره مردم آن دوران هم بخشی از تاریخ ایران هستند، با توهین کردن به آنها کجای دنیا را میگیریم؟»احمدی نسبت به اینکه برنامه سازان برای راهنمایی کارهای تاریخی از او کمک نمیگیرند، گله کرد و گفت: متأسفانه کارگردان یک سریال تاریخی آنقدر نسبت به اتفاقات تاریخی بیاطلاع است که حتی نمیداند درشکه یک اسبه برای زمان رضا شاه نبوده است. به عنوان مثال، سال 1323به خاطر قحطیای که به وجود آمد، حتی چیزی پیدا نمیشد برای انسانها که بخورند چه برسد بخواهند جو را به خورد اسبها بدهند! او با ابراز ناراحتی اظهار نمود: گلایههایم در این زمینه زیاد است. به عنوان مثال، همیشه در کارهای تاریخی وقتی میخواهند3-2 تا از بچههای تهران را نشان بدهند به شکل افراد کثیف، لات و چاقوکش با کت و شلوارهای مشکی دستمال به دست نشان میدهند که زنجیر هم میچرخانند. این افراد لاابالی اصلا بچههای تهران نیستند، درد من این است که نمیآیند از امثال من راهنمایی بگیرند و بپرسند.
اظهارات احمدی درمورد تهران
«من اصالتا تهرانی هستم. یعنی هفت نسلم را هم که ریشه یابی کنید به تهران باز میگردد؛ شاید به همین خاطر هم است که همواره شیفته این شهر هستم و خاطرات آن را مانند گنجینهای گرانبها در دلم حفظ کردم، هر چند که این روزها تهران به هیولایی بدل شده است که دیگر حتی من هم نمیشناسم، اما خب همه این مسائل مانع از عشق من به این شهر نمی شود، همین عشق هم در نهایت باعث شد که کتابی با موضوع پرداخت به شهر تهران را بنویسم».
راز سلامتی استاد در 88 سالگی
«هیچوقت ورزش را ترك نكردم، جز زمانی كه همسرم بیمار شد... هر روز نرمش و پیادهروی میكنم و بدن من تحت كنترلم است. هیچ بیماریای ندارم، نه قند، نه چربی، نه ناراحتی قلبی، .... ضمن اینكه همیشه ورزش كردم، دنبال آلودگیها نرفتم. زمانی سیگار میكشیدم، اما ترك كردم و به عادات غذایی خودم هم توجه داشتم؛ از بچگی گوشت و مرغ دوست نداشتم و نمیخوردم. ناهار همیشه نان و پنیر و گرمك، هندوانه، گوجه و خیار یا سبزی میخورم. عاشق دمپختك و كله جوش هستم. خیلی كم شیرینی میخورم یا اصلا نمیخورم اما تا دلتان بخواهد سركه، ترشی و آبلیمو مصرف میكنم. همه فامیل میدانند كه 10 جور غذا هم باشد من نان و پنیر و گردو و سبزی و... میخورم. مثلا قرمه سبزی میخورم اما فقط آب و سبزیاش را، گوشت آن را دوست ندارم. دل و جگر دوست دارم، اما خیلی كم. مورد دیگر این است كه استرس نداریم و خانه ما پر است از آرامش. یكدیگر را دوست داریم و در خانهای كه مال خودمان است دلتنگی و خشونت و تندی نداریم، با هم مهربان هستیم و آسایش كامل در خانه حكمفرماست. با اینكه جامعه تا به این حد تنش دارد، اما ما این ناآرامی را به خانه وارد نمیكنیم.
60درصد از بیناییام را در صحنه فیلمبرداری از دست دادم و دیگر رانندگی نكردم، اما آن زمان هم كه رانندگی میكردم آرامش كامل داشتم. الان 2 نفر به هم میزنند، خب مگر بیمه نداری؟ پس دیگر جر و بحث و دعوا چه فایده دارد؟ از جنگ و جدل دوری میكنم و شاید یكی دیگر از رموز تندرستی من در 88سالگی همین باشد. پدرم به من یاد داد كه « دل كسی را نشكن و دست روی كسی بلند نكن.
در هر دعوا اگر یك ضربه بزنم، یك ضربه هم میخورم و كسی كه سرم داد بزند، من میخندم بعد طرف از خجالت آرام میشود. همین كنترل كردن باعث شده كه صدمه نبینم. وقتی عصبانی میشویم اول خودمان آسیب میبینیم. یكی دیگر از دلایل سلامت این بود كه با وجود شغل هنری، فیلمبرداری، و بیبرنامگی، برنامه داشتم و دنبال شب نشینی و شببیداری نمیرفتم. كارم كه تمام میشد به خانه میآمدم و كنار خانوادهام بودم و با هم غذا میخوردیم و زود میخوابیدیم».
چند توصیه پدرانه
«توصیهام به جوانها این است كه با هر كسی دوستی نكنید و با كسانی معاشرت كنید كه از خودتان عاقلتر باشند. خودتان را دست هركسی نسپارید. از اعتیاد و مواد مخدر پرهیز كنید. از خانواده جدا نشوید و به خانواده و بزرگترها اهمیت دهید. آنها چهار تا پیراهن از شما بیشتر پاره كردند و تجربه دارند. اگر به این صورت نباشد بدانید ایراد از خانواده است كه به جوان مهربانی را یاد ندادهاند و محبت نكردهاند. هرقدر هم كه خسته هستید به فرزندتان محبت كنید. بچه جگرگوشه شماست. چطور از صبح تا شب با همه میگویید و میخندید، به بچه كه میرسید خسته و كلافه و عصبانی هستید؟ متاسفانه بعضیها طوری رفتار میكنند انگار كه بچه، بچه آنها نیست. پدر باید با فرزندش مشورت كند. جوان امروزی از ما خیلی هم بیشتر میفهمد. من تجربهام را به بچهها انتقال می دهم، اما از داشتههای آنها هم استفاده میكنم. بچهها این روزها با كامپیوتر با همه جای دنیا تماس دارند و از علم روز بهره میگیرند، پس چطور از ما كمتر میدانند؟!»
عشق به پرسپولیس
احمدی یکی از هواداران قدیمی باشگاه پرسپولیس محسوب می شود.
محمد رویانیان به همراه جمعی از مسوولان باشگاه در آبان سال 1391 به منزل مرتضی احمدی هنرمند باسابقه کشور رفتند و از وی عیادت کردند. مسوولان باشگاه در این دیدار برای سلامتی وی دعا کردند.
بزرگداشت مرتضی احمدی در فرهنگسرای ملل
در مهر سال 1392 مراسم بزرگداشت «شب تجلیل» این بازیگر، نویسنده، صداپیشه، پیش پرده خوان، ضربیخوان و کارگردان تئاتر در فرهنگسرای ملل برگزار شد. در این مراسم از کتاب مرتضی احمدی نیز رونمایی شد.
مراسم جشن تولد استاد
مراسم جشن تولد ۸۸ سالگی این هنرمند پیشکسوت و رونمایی از آلبوم صدای طهرون قدیم ۲ در دهم آبان 1392 با حضور هنرمندان و علاقمندان وی در خانه هنرمندان برگزار شد. همچنین در این روز استاد مرتضی احمدی لقب پدر بزرگ طهرونی ها را از آن خود کرد. در این مراسم هنرمندانی چون مجید سرسنگی مدیر خانه هنرمندان، بهمن مفید، بهزاد فراهانی، جمشید ارجمند، هما روستا، مرضیه برومند، انوشیروان ارجمند، ایرج نوذری، پگاه آهنگرانی، بابک حمیدیان و… حضور داشتند.
اظهارات جمشید ارجمند منتقد قدیمی سینما درباره احمدی
معمولا در این جور مراسم همه می گویند صحبت کردن درباره فلان شخص یا موضوع بسیار سخت است اما من معتقدم که در مورد مرتضی احمدی سخن راندن کار بسیار آسانی است.
بعد از این سخن ارجمند بیش از۱۰ دقیقه تلاش کرد درباره احمدی سخن بگوید، اما موفق نشد، بنابراین گفت: ادعایی بی اساس کردم. سخن گفتن در مورد مرتضی بسیار سخت است. من از کودکی مسحور وجود مرتضی احمدی بودم. تلاش او در جهت جمع آوری فرهنگ فولکلور تهران ستودنی است. احمدی سنت پیش پرده خوانی را که دیگر از یادها رفته زنده نگاه داشته است.
عیادت محمدرضا عارف از مرتضی احمدی
محمدرضا عارف عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در مهر 92 از مرتضی احمدی که به دلیل ضعف جسمانی تحت مراقبت قرار داشت عیادت کرد و ضمن جویا شدن از وضعیت بالینی وی برای این هنرمند مردمی آرزوی سلامت و بهروزی کرد.
مسئوليت و مقام ها:
· از اعضای اولیه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم
· تاسیس تـماشاخانه ماه
افتخارات:
در نظرخواهی از مردم در سال ۱۳۵۶ به عنوان مـحبوبترین هنرپیشهٔ رادیو انتخاب شد.
آثار :
سینما
۱۳۸۴:
ستارهها 3
۱۳۷۵:
· مینا و غنچه
· سرحد
۱۳۷۳:
· کلاهقرمزی و پسرخاله
· عروسی خون
· حالا چه شود!
· تحفه هند
۱۳۷۲:
بلندیهای صفر
۱۳۷۰:
· یکبار برای همیشه
· ناصرالدین شاه آکتور سینما
· ساده لوح راه و بیراه خانه خلوت
۱۳۶۸:
· ارثیه
· صنوبرهای سوزان
۱۳۶۷:
· گراند سینما
· ارثیه
· تا غروب
· چشم تنگ دنیادار
۱۳۶۶:
در انتظار شیطان
۱۳۶۵:
· جدال در تاسوکی
· مأموریت
· معما
۱۳۶۴:
اتوبوس مدرک جرم
۱۳۶۳:
مردی که زیاد میدانست
۱۳۵۴:
· خانه خراب
· ذبیح
· فرار از حجله
۱۳۵۳:
· موسرخه
· آب
۱۳۵۲:
· جعفر جنی و محبوبه اش
· تنها و گلها
۱۳۵۱:
· مطرب
· قایقرانان
· فرار از زندگی
· قلندر نانـجیب
۱۳۵۰:
· شراره
· باباشمل
· وحشی جنگل
· فریاد
۱۳۴۹:
جنجال عروسی میوه گناه شیرین و فرهاد
۱۳۳۲:
ماجرای زندگی
تلویزیون
· ۱۳۸۷-۱۳۹۲ شکرستان
· ۱۳۸۹ چاووش بهار
· ۱۳۸۸ مجموعه عروسکی«بچه های کوچه دوستی»
· ۱۳۸۶ به همین سادگی
· ۱۳۸۴ تا غروب
· ۱۳۸۴ مثل همیشه
· ۱۳۸۱ توپ گرد
· ۱۳۸۱ زیرگذر
· ۱۳۸۰ تازه چه خبر همسایه
· ۱۳۸۰ رستوران خانوادگی
· ۱۳۸۰ خانه پدری
· ۱۳۷۹ خواستگاری پرماجرا
· ۱۳۷۹ ماجراهای خانه قدیمی
· ۱۳۷۹ پانزده مسافر
· ۱۳۷۸ دردسر بزرگ
· ۱۳۷۸ ماجراهای دانی و من - سری دوم
· ۱۳۷۷ زیر بازارچه
· ۱۳۷۶ گلهای آفتابگردان
· ۱۳۷۵-۱۳۷۶ تهران ۱۱- ۵۹۵ ج ۴۸
· ۱۳۷۵ ببخشید
· ۱۳۷۵ فروشگاه
· ۱۳۷۵ نوعی دیگر
· ۱۳۷۴ مجموعه داستانهای «قصه شب سیما»
· ۱۳۷۴ کت و شلوار خواستگاری
· ۱۳۷۴ زائر غریب
· ۱۳۷۳ اشتباه در اشتباه
· ۱۳۷۱ بیا تا گل برافشانیم
· ۱۳۷۱ آخرین سند
· ۱۳۷۰ تعطیلات نوروزی
· ۱۳۶۹ چای و لبخند
· ۱۳۶۹ کمند خاطرات
· ۱۳۶۹ آرایشگاه زیبا
· ۱۳۶۷ فیلم تلویزیونی «بخش چهار جراحی»
· ۱۳۵۶ چنگک
· ۱۳۵۵ مجموعه طنز تلویزیونی «پنجره ها»
· ۱۳۵۴ سلطان صاحبقران
· هفت شهر عشق
· ۱۳۵۲-۱۳۵۳ هردنبیل، هر دم کلنگ
· چهره ها
· ۱۳۴۳ مجموعه تلویزیونی «تک مضراب»
کتابشناسی
· کهنه های همیشه نو (ترانه های تخت حوضی)، مرتضی احمدی (گردآورنده)، ناشر: ققنوس
· من و زندگی: خاطرات مرتضی احمدی، مرتضی احمدی، ناشر: ققنوس
· پرسه در احوالات ترون و ترونیا، مرتضی احمدی، ناشر: هیلا
· فرهنگ بر و بچه های ترون: کلمه های ویژه، واژه ها، اصطلاحات و ضرب المثل های تهرانی، مرتضی احمدی، ناشر: هیل
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: هنرمندان تفرشی ، ،
برچسب ها : زندگینامه مرتضی احمدی,خاطرات کودکی مرتضی احمدی,تفرش,علیرضاجعفری,